مهراوه جونمهراوه جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

مهراوه دختر نازم

19 مهر

سلام دخملی جونم.... باز من شما رو خابوندم اومدم  وبتو سر بزنم ....تازه از بیرون امدیم خسته ای  راحت خابیدی ناز نازم پنج شنبه خونه عمو جون بودیم اونجا متوجه شدم لثت باز شده مروارید کوچولوی دیگتم داره در میاد امروز رفتیم بیرون ...شمام خیلی دخمل خوبی بودی الهی مامان فدات بشه اینقد که تو ماهی  امروز برا بابایی رفتیم خرید... چند روز دیگم قراره برا خوشگل مامان بریم خرید...اخه امروز چیزایی که میخاستیم برا شما بخریمو پیدا نکردیم عزیزم... منم خیلی خسته و بیحالم.... دلمم یه ذره گرفته ناز نازم... فعلا میرم شمام خوب بخاب دخملکم ...
19 مهر 1392

نیایش

خدایا حکمت قدم هایی را که برایم برمیداری بر من آشکار کن تا درهایی که به سویم می گشایی ندانسته نبندم ،   و درهایی که به رویم میبندی به اصرار نگشایم!. چه ساختن هایی که مرا سوخت و چه سوختن هایی که مرا ساخت!.    خدای من ، مرا فهمی عطا کن که از سوختنم ساختنی آباد بجا بماند. برگرفته از نیایش دکتر شریعتی ...
17 مهر 1392

دختر بازیگوشم

سلام خوشگل مامانی  امروز ٨ ماهه شدی    راستی  دخمل نازم امروزصبح زود با بابایی بیدار شدی.....و واسه همینم الان خوابیدی فک کنم خسته شدی عزیزم... منم از فرصت استفاده کردم و اومدم برات مطلب بزارم....  و یه سری هم به دوستای گلمون بزنم...راستی دختر نازم این روزا خیلی شیطون شده واسه همین خوب شیر نمی خوره   ...خوشحال بودم حداقل غذاشو خوب میخوره که ... حالا غذاتم کم می خوری ...اخه  میخای همش  بازی کنی وروجکم.... حالا مامانی چیکار کنه خوب؟!!!!!... از چیزی که اصلا خوشت نمیاد...  و.. اتفاقا خیلیم برات خوبه... ولی مامانی تمام تلاششو میکنه که شما میل کنی عزیزم   عوضش ماست و هندونه و...
4 مهر 1392

عسل مامان 8 ماهه شد

امروز تولد  ماهگیته دخمل نازم   ان شاا... همیشه سالم و شاد باشی عزیزم یادش بخیر مهراوه  کوچولوم عزیز دل مامان و بابایی   ...
4 مهر 1392
1